نویسنده لیلا | تاریخ : سه شنبه 3 آذر 1394
پس از ظهور اسلام احکام و دستورهایی برای بشر نازل گشت که بیشتر این احکام بر اساس روایت «حلال محمد حلال ابداً الی یوم القیامه و حرامه حرام ابداً الی یوم القیامه لایکون غیره و لایجئ غیره» (کلینی، 1405ق: ج 1، ص 58)، ثابت و جاودان میباشند. در میان این احکام برخی عمومی بوده و تمام انسانها اعم از زن و مرد مکلّف به تبعیت از آن هستند و تعدادی مربوط به گروههای خاص اجتماعی میباشد. یکی از دستورهای عمومی، حکم پوشش برای مردان و زنان است، ولی آنچه که در زمانهای اخیر حساسیتها را برانگیخته و مسألهساز شده، خصوص حجاب زنان و محدوده آن است. با ورود پدیده تجدد و مباحث روشنفکری به جهان اسلام اعم از جهان عرب و غیرعرب، حجاب بانوان دچار چالشی فراگیر شده و جالب توجه این که برخی با دفاع متجددانه از شریعت به مخالفت با شیوه مرسوم و رایج از حجاب پرداخته و با نگاهی متفاوت، آیات و روایات وارده را تفسیر کردهاند.
با تحقق انقلاب اسلامی و درگیر شدن برخی احکام اسلامی با روابط اجتماعی، حساسیت این مسأله بیشتر شده است، به ویژه، در حال حاضر حجاب به نماد هویت زنان مسلمان تبدیل شده و در دهههای اخیر مورد توجه خاص محافل فکری، فرهنگی و مطبوعاتی قرار گرفته است.
در این نوشتار پس از توضیح واژههای قرآنی پوشش، برداشت صاحبنظران مذاهب چهارگانه اهل تسنن نقل گردیده و سعی شده، تمام منابع از کتابها و نوشتههای علمای اهل سنت باشد.
1) پوشش قبل از اسلام
در زمان جاهلیت و حتی پس از هجرت پیامبر اسلام (ص) به مدینه و زمان نزول آیات مربوط به حجاب، زنان همانند مردان چندان پوشش را رعایت نمیکردند. همه مفسرین و تاریخدانان به این مطلب تصریح کرده و آیه شریفه «ولا تبرجن تبرج الجاهلیة الأولی» (احزاب، 33) را بدین معنا تفسیر کردهاند. زمخشری مینویسد: «در آن زمان جامههای زنان باز بوده به گونهای که گردن، سینه و اطراف آن پوشش نداشت»[1] (ر.ک. زمخشری، 1407ق: ج3، ص231؛ قرطبی، 1364: ج12، ص230؛ سمرقندی، بیتا: ص508؛ غرناطی، 1416ق: ج2، ص67). دیگری مینویسد: «زنان آن دوره در امر پوشش بسیار سهلگیر و اهل تسامح بودند، روسریهای خود را از پشت سر رها کرده و حتی در هنگام شیردادن در منظر مردان هم پوشش را رعایت نمیکردند»[2] (ملاحویش، 1382: ج6، ص 129). برخی دیگر نقل کردهاند، همین مقدار پوشش در فصل گرما هم رعایت نمیشد، همچنین مردان و زنان عرب عادت داشتند، عریان طواف کنند و آن را فضیلت میشمردند، در این رابطه بیهقی از ابن عباس نقل میکند، زنان در زمان جاهلیت بدون لباس طواف میکردند تا این که آیه «قل من حرم زینة الله» (اعراف، 32 ) نازل گشت[3] (بیهقی، بیتا: ج2، ص223). به این ترتیب، چه قدر دور از واقعیت است، ادعای برخی از متجددین دنیای عرب که مینویسند: «حجاب آموزهای یهودی بوده که به دنیای عرب و از آن جا به اسلام رخنه کرده است» (نیهوم، به نقل از شخصیت و حقوق زن در اسلام، 1382: ج3، ص366). یا دیگری که میگوید: «والحق ان الانتقاب و التبرقع لیسا من المشروعات الاسلامیه لاللتعبد و الادب بل هما من العادات القدیمة السابقة علی الاسلام الباقیة بعده» (محمد بن عبده به نقل از ابوزید، 1995م: ص240). (نقاب و روبند از عادتهای زنان قبل از اسلام بوده که همچنان باقی مانده و از آوردههای اسلام نیست).
در چنین محیطی آیات و تعالیم پیامبر گرامی اسلام (ص) در مورد حجاب زنان صادر گشت. البته واژه حجاب هر چند در میان مسلمانان، معروف و رایج شده ولی در قرآن کریم برای پوشش به کار نرفته است: «یا ایها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوت النبی الا ان یؤذن لکم ... و اذا سألتموهن متاعاً فاسئلوهن من وراء حجاب» (احزاب، 53). این آیه به حجاب معروف است (نیشابوری، بیتا: ج 4، ص 150). اما برخی از مفسرین این آیه را مختص به زنان پیامبر اسلام (ص) دانسته و معتقدند نسبت به زنان دیگر عمومیت ندارد (ر.ک. جصاص،1415ق: ج5، ص 243؛ زمخشری، 1407ق: ج3، ص556؛ رازی،1420ق: ج25، ص180). همچنین نوشتهاند حدود حجاب در این آیه معین نشده، بلکه با توجه به شأن نزول، آیه در مقام بیان عدم تماس بیواسطه با زنان پیامبر (ص) است (بخاری، 1981م: ج6، ص149).
2)آیههای حجاب
در میان آیاتی که لزوم حجاب را بیان نمودهاند دو آیه صراحت بیشتری دارد که ذیلاً اشاره میشود:
1-2) سوره احزاب
خداوند در سوره احزاب، پس از ذکر نکاتی که بعضی از آنها مخصوص زنان پیامبر (ص) است، میفرماید: «یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلایؤذین و کان الله غفوراً رحیماً» (احزاب،59)، (ای پیامبر به زنانت و دخترانت و زنان مؤمن بگو روسریهایشان را بر خود فرو پوشند این نزدیکتر است به آن که شناخته شوند و آزار نبینند و خداوند آمرزنده مهربان است)[4] (انصاری، 1377: ص426).
1-1-2) جلباب
در معنای این واژه بین لغتشناسان عرب، اختلاف است. بعضی آن را «جامه» (راغب اصفهانی، 1412ق: ص 93) و بعضی آن را «جامهای بزرگتر از روسری» معنا نمـودهاند (ابن منظـور، 1363: ج1، ص273؛ فراهیدی، 1409ق: ج6، ص132). گروه دیگر نوشتهاند: «جلباب پوششی است که تا سر زانو میآید» (ابناثیر، 1364: ج1، ص283). برخی دیگر معتقدند: «جلباب، روپوشی است که تمام بدن را فرا میگیرد» (عبدالقادر، 1415ق: ص 64).
بنابراین معنای جلباب از نظر لغتشناسان چندان روشن نیست، همین اختلاف به صاحبنظران از جمله اندلسی سرایت کرده، وی مینویسد: «برخی در معنای جلباب معتقدند: جامهایی است که از سر تا پا را میپوشاند و ابن جبیر آن را مقنعه معنا کرده و برخی دیگر روپوش گفتهاند و گروه دیگر جلباب را لباسی میدانند که زنان روی لباسهای خود میپوشند. برخی نیز معتقدند که جلباب هر لباسی است که به وسیله آن پوشش حاصل شود و بالاخره عدهای جلباب را بزرگتر از خمار و روسری معنا کردهاند. عکرمه معتقد است یک طرف جلباب را بر طرف دیگر میاندازند و هنگامی که از ابوعبیده سلمانی در مورد جلباب سؤال شد، وی پاسخ داد: زن میبایست جامه خود را بر ابروان خود قرار داده و پس از پیچیدن آن بینی خود را بپوشاند» (اندلسی، 1420ق: ج8، ص504). ابن عربی در جمعبندی این اقوال مینویسد: قدر مشترک همه آنها، این است که جلباب، پوششی است که بدن را فرا گرفته و دست کم سر، سینه و گردن تا نیمی از بدن را میپوشاند (ابن عربی، بیتا: ج3؛ ر.ک. ابن عاشور، بیتا: ج21، ص328؛ خطیب، بیتا: ج11، ص752؛ سایس، بیتا: ص667).
2-1-2)یدنین
واژه «إدناء» از ماده «دنو» به معنای نزدیک کردن و قرب است (سیّاح، 1378: ج1، ص584). در این آیه آمده زنان جلبابها را بر خود إدناء کنند. مفسرین در مقصود از ترکیب این واژه اختلاف نظر دارند. قرطبی مینویسد: «واختلف الناس فی صورة ارخائه فقال ابن عباس و عبیدة السلمانی ذلک ان تلویه المرأة حتی لایظهر منها الاعین واحدة تبصر بها و قال ابن عباس ایضاً و قتادة ذلک ان تلویه فوق الجبین و تشده ثم تعطفه علی الانف و ان ظهرت عیناها لکنه یستر الظهر و معظم الوجه و قال الحسن تغطی نصف وجهها» (قرطبی، 1364: ج14، ص243). (در کیفیت پوشش جلباب اختلاف نظر وجود دارد. ابنعباس و عبیده سلمانی معتقدند زن به گونهای باید جلباب را بر خود افکند که بیش از یک چشم وی پیدا نباشد. قتاده و ابنعباس معتقدند به گونهای بپوشد که دوش و عمده صورت پوشیده بماند، هر چند که چشمانش پیدا باشد و حسن میگوید که نیمی از چهره خود را بپوشاند).
3-1-2)محدوده پوشش
از مفهوم کلمه «جلباب» و «یدنین» لزوم پوشاندن سر، سینه و گردن با فرو افکندن روپوش بر خود برای زنان اثبات میشود؛ بدین جهت فقهاء و مفسرین مـعتـقدند حـجاب از ضروریات اسلام است. در مورد چهره، بسیاری از مفسرین اهل سنت تصریح میکنـند که از این آیه لزوم پوشش صورت نـیز معلوم میشود[5](ر.ک. حقی، بیتا: ج7، ص240؛ حجازی، 1413ق: ج3، ص116؛ زحیلی، تفسیرالمنیر، 1418ق: ج22، ص 106؛ سایس، بیتا: ص667؛ نیشابوری، 1416ق: ج5، ص 475؛ نووی، 1417ق: ج 2، ص261؛ آلوسی، 1415ق: ج11، ص 264؛ ابن کثیر، 1419ق: ج6، ص425؛ میبدی،1371: ج8، ص89؛ ثعلبی، 1422ق: ج8، ص 64؛ قاسمی، 1418ق: ج8، ص112؛ جصاص، 1415ق: ج5، ص 245؛ رازی، 1420ق: ج25، ص183؛ سمرقندی، بیتا: ج3، ص 73؛ نسقی، 1367: ج2، ص802؛ اندلسی، 1420ق: ج4، ص 399). همچنین مودودی مینویسد: «تا قرن هشتم هجری کسی در این مطلب تردید نکرده بود» (مودودی، بیتا: ص 302). اما از آنجا که در آیه اسمی از پوشاندن چهره برده نشده، باید دید چرا و چگونه چنین ظهوری را برداشت کردهاند.
1-3-1-2)ادله لزوم پوشش چهره
یکی از معانی که برای جلباب بیان شده، پوشش تمام بدن است و از این رو برخی وجوب پوشش چهره را نیز استنباط کردهاند؛ آنان معتقدند از ترکیب آیه و متعدی شدن کلمه «یدنین» با کلمه «علی»، وجوب پوشش چهره استظهار میشود. به عنوان نمونـه زمخشری مینویسد: «و معنی یدنین علیهن من جلابیبهن یرخینها علیهن و یغطّین بها وجوههن و اعطافهن، یقال اذا زلّ الثوب عن وجه المرأة أدنی ثوبک علی وجهک» (زمخشری، 1407ق: ج3، ص559). (آیه دستور میدهد پوششها را به نحوی بر خود افکنند تا چهره و اطراف بدنشان را بپوشاند؛ چون در لغت هنگامی که پارچه از صورت زن کنار رود میگویند پارچهات را بر صورتت قرار بده).
بعضی هم از کلمه «یعرفن» که علت پوشش زنان است، استفاده نمودهاند که زنان آزاد باید چهره خود را بپوشانند تا از زنان کنیز شناخته شـوند. زیرا کـنیزان در آن زمـان سـر و صورتشان باز بود و برای شـناسـایی زنان آزاده از آنها، این دستور صادر شده بود (ر.ک. طبری، 1412ق: ج22، ص 34). علاوه بر آن چه گفته شد، برای اثبات این مدعا به روایاتی نیز تمسک شده که ذیلاً بیان میشود:
- ابـن عـبـاس میفرماید: «امر الله نساء المؤمنین اذا خرجن من بیوتهن فی حاجة انیغطین وجوههن من فوق رؤسهن بالجلابیب و یبدین عیناً واحده» (زحیلی، تفسیرالمنیر، 1418ق: ج22، ص 108). (خداوند به زنان امر کرده که هنگام خروج از منزل برای انجام کار از بالای سر خود، چهره را نیز بپوشانند و فقط یک چشم را باز گذارند).
- ابن سیرین میگوید: «قال سألت عبیده عن هذه الآیه فرفع ملحفة کانت علیه فقنع بها وغطی رأسه کله حتی بلغ الحاجبین وغطی وجهه و اخرج عینه الیسری من شق وجهه و الایسر مما یلی العین» (ابن ابی حاتم، 1419ق: ج10، ص3155). از عبیده معنای آیه را پرسیدم، در جوابم رواندازی بر سر گذاشت و تمام چهره به جز چشم چپ خود را پوشاند).
- عن محمد بن کعب القرضی «قال کان رجل من المنافقین یتعرض لنساء المؤمنین یوذیهن فاذا قیل له قال کنت احسبها أمه فامرهن الله تعالی ان یخالفن زی الاماء و یدنین علیهن من جلابیبهن تخمر وجهها الا احدی عینیها» (سیوطی، 1404ق: ج5، ص 221). در روایت محمد بن کعب آمده خداوند به زنان مسلمان امر کرد روی خود را بپوشانند تا از کنیزان شناسایی شوند.
از این روایات معلوم میشود فهم اصحاب پیامبر (ص) نیز پوشش چهره بوده است.
4-1-2) نقد و بررسی
اصل لزوم پوشش سر و بدن مدلول قطعی آیه شریفه میباشد، اما دلالت روشنی برای وجوب پوشش چهره نیست و وجوه ذکر شده از چند جهت که ذیلاً بیان میشود، قابل نقد میباشد:
1-4-1-2) با توجه به اختلاف نظرهایی که در معنای کلمه جلباب وجود دارد، نمیتوان پوشش چهره را از آن استنباط نمود، مگر در حد یک احتمال که در مقام استدلال مفید نیست.
2-4-1-2) از ترکیب جملة «یدنین علیهن» فقط فرو افکندن و نزدیک کردن معلوم میشود، اما انداختن بر چه چیزی، از آیه استنباط نمیشود. همچنین ضربالمثلی که زمخشری مطرح میکند، ربطی به بحث ندارد و قیاس معالفارق است؛ زیرا در آن مثال تصریح میکند پارچه را بر «صورت» خود افکن، اما در آیه کلمه «چهره» نیامده و از این جهت مجمل است. لذا معنای نزدیک به مقصود آیه چنین میشود: ای زنان مؤمن جلبابهایتان را به خود نزدیک کرده و آن را رها نکنید.
3-4-1-2) کلمه «یُعرفن» دلالت میکند، زنان آزاده به گونهای بیرون آیند که از زنان کنیز شناخته شوند و چون کنیزان، چهره، سر و گریبان خود را باز میگذاشتند، لذا پوشش سر و سینه برای شناسایی زنان آزاده کافی بود و هیچ ضرورتی ندارد که چهره خود را نیز بپوشانند.
4-4-1-2) روایاتی که در شأن نزول آیه ذکر شد، اولاً هیچ کدام از جهت سند معتبر نمیباشد، زیرا علمای اهل سنت نیز معتقدند روایاتی حجت است که قول، فعل یا تقریر پیامبر اکرم (ص) باشد، به عنوان نمونه سرخسی مینویسد یکی از منابع، سنت رسول خدا (ص) است که از وی شنیده شده یا با تواتر و اجماع نقل شده باشد و ریشه همه اینها، شنیدن از رسول خدا (ص) است؛ چرا که او وحی قرآنی را برای ما تلاوت کرده است (ر.ک. سرخسی، 1414ق: ج2، ص5). لذا فهم ابن عباس، عبیده سلمانی و محمدبن کعب، هر چند افراد عالم و در تفسیر قرآن به عنوان مرجع شناخته شدهاند؛ اما تا استنباط آنان با سند صحیح پیامبر اکرم (ص) مستند نشود یا حداقل شاهدی از لغت برای فهم خود ذکر نکنند، قابل استناد نمیباشد.
ثانیاً در شأن نزول آیه، روایات دیگری نیز وارد شده که اشارهای به پوشش چهره نمیکنند، بلکه به نوعی معارض روایات، میباشد از جمله عایشه نقل میکند: «قالت خرجت سوده بعد ما ضرب الحجاب لحاجتها و کانت امراة جسیمة لاتخفی علی من یعرفها فرأها عمر فقال یا سوده انک والله ما تخفین علینا فانظری کیف تُخرجین فانکفات راجعة و رسول الله (ص) فی بیتی و انه لیتعشی و فی یده عرق فدخلت و قالت یا رسول الله انی خرجت لبعض حاجتی فقال لی عمر کذا و کذا فاوحی الیه ثم رفع عنه و ان العرق فی یده فقال انه قد اذن لکم ان تخرجن لحاجتکن» (سیوطی، 1404ق: ج5، ص221). سوده همسر پیامبر(ص) که اندامی درشت داشت، هرگاه بیرون از خانه تردّد میکرد، شناخته میشد، روزی عمر با او برخورد کرده و وی را ملامت نمود. وی به پیامبر (ص) شکایت برد و این آیه برای دفاع از خروج زنان با حفظ پوشش مناسب نازل گشت.
در روایت دیگر آمده: «کان نساء النبی (ص) یخرجن باللیل لحاجتهن و کان ناس من المنافقین یتعرضون لهن فیؤذین فقیل ذلک للمنافقین فقالوا انما نفعله بالاماء فنزلت الآیه» (ر.ک. طبری، 1412ق: ج22، ص 34؛ سیوطی، 1404ق: ص221). چنین روایاتی که داستان آزار زنان آزاده به دست جوانان مزاحم را به عنوان شأن نزول آیه مطرح میکنند، اشارهای به پوشاندن چهره ندارد و فقط پوشش در حدّ حفظ حرمت یک زن آزاده مورد تأکید قرار گرفته است. این روایت از راویان دیگر همچون ابوصالح، سدّی و جاهد نیز نقل شده است (همان). لذا معلوم میشود محمدبنکعب در این روایت که پوشش چهره را آورده، برداشت خود را به روایت اضافه نموده که با نقلهای دیگر سازگاری ندارد.
همچنین از امسلمه نقل شده: «لما نزلت هذه الآیه خرج نساء الانصار کان علی رؤسهن القربان من السکینه و علیهن اکسیه سود یلبسنها» (ابن کثیر، 1419ق: ج 6، ص425). (پس از نزول این آیه، زنان انصار به گونهای با وقار و آرام از منزل خارج میشدند و راه میرفتند، گو اینکه دیگی بر سرشان گذارده و آن را حمل میکردند و روپوشهایشان هم جامهای به رنگ سیاه بود). در نقل مشابه دیگری از امسلمه آمده: زنان انصار با پوششهای سیاهی که بر سر میگذاشتند مثل این بود که کلاغ بر سرشان نشسته است (ابن ابی حاتم، 1419ق: ج10، ص3154). در این دو روایت نیز به پوشش صورت اشاره نشده است، چرا که پوشش سر غیر از پوشش چهره است. عایشه میگوید: «رحم الله نساء قریش لما نزلت یا ایها النبی ... شققن مروطهن و اعتجرن بها فصلین خلف رسول الله (ص) کانما علی روسهن القربان» (همان). زنان انصار پس از نزول این آیه جامهها را شکافته و آن را بر سر خود میپیچیدند و به پیامبر اقتدا میکردند.
5-4-1-2) آن چه باعث تعجب است، اینکه برخی که پوشش چهره را واجب میدانند، در تفسیر آیه سوره نور، تصریح میکنند، پوشش دستها و صورت لازم نیست (رازی، 1420ق: ج23، ص361؛ زمخشری، 1407ق: ج3، ص 231؛ ثعلبی، 1423ق: ج7، ص87؛ نووی، 1417ق: ج2، ص109). آنان علت عدم لزوم پوشش چهره و دستها را مشقت و حرج غیرقابل تحمل میدانند. لذا معتقدند خداوند ستر آن را واجب نکرده است.
به نظر ابن کثیر نیز، مشهور فقهاء پوشش صورت را واجب نمیدانند (ابن کثیر، 1419ق: ج6، ص42). اما با توجه به این که سوره نور پس از سوره احزاب بر پیامبر گرامی (ص) نازل شده است، معنا ندارد، دستوری که در ابتدای شریعت صادر شده، سختگیرانهتر از دستور بعدی باشد. در حالی که بر عکس آن معقول است، مانند حکم حرمت شرب خمر که به تدریج بیان گردید (ر.ک. سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، 1416ق: ج1، ص194؛ زرکشی، 1376: ج1، ص193). همچنین کسی ادعای نسخ آیه احزاب را به واسطه آیه نور مطرح نکرده، بنابراین حق با مفسّرینی است که در تفسیر آیه، حدّ پوشش را از جهت ستر چهره مبهم گذارده و فقط به فرو افکندن و نزدیک کردن روپوش بر سر اشاره نمودهاند و اگر هم تعبیر به همه بدن دارند، به قرینه آیه سوره نور و فتوایی است، که در فقه آمده و مقصود غیر از صورت و مچ دسـتها میباشد (سید قطب،1412ق: ج 5، ص2280؛ خطیب، بیتا: ج11، ص752؛ ابن عاشور، بیتا: ج21، ص 328؛ طنطاوی، بیتا: ج11، ص 245). حتی زحیلی در تفسیر «الوسیط» از نظر خود در تفسیر «المنیر» برگشته و به صراحت اعلام میدارد: پوشش چهره لازم نیست (زحیلی، 1422ق: ج3، ص2087). همچنین عکرمه یکی از مفـسرین صدر اسـلام معـتقد اسـت: «تغـطی ثغرة نحرها بجلبابها تدنیه علیها» (ابن کثیر، 1419ق: ج6، ص 425) مقصود آیه، پوشـش گردن میباشد.
منبع: مطالعات راهبردی زنان 1386 شماره 37
نظرات شما عزیزان: